بـهـشـت جـايـى اسـت بـسـيـار گـسـتـرده و بـزرگ كه پهنايش همچون پهناى آسمان ها و زمين است. [ حديد "57"، آيه 21؛ آل عمران "3"، آيه 132. ]
بـهـشـت داراى درخـتـان خـوشـرنـگ، خوشبو و پر برگ است [ واقعه "56"، آيه 29. ] كه سـايـه [ رعد "13"، آيه 35. ] آن هـا گـسترده [ واقعه "56"، آيه 30. ] است. جويبارها و آبشارها از درون باغ ها جـارى اسـت؛ [ رعد "13"، آيه 35. ]
نهرهايى از آب زلال و گوارا، با طعم مطبوع هميشگى، نهرهايى از شـراب طـهـور كـه مـايـه لذّت نـوشـنـدگـان اسـت و نـهـرهـايـى از عـسـل مـصـفـّا [ محمد "47"، آيه 15. ] در بـهـشـت بـه چـشـم مـى آيـد.
بـهـشـتـيـان از انواع ميوه هاى فراوان، [ واقعه "56"، آيه 32؛ محمد "47"، آيه 15. ] از هـر نـوع كـه بـخـواهـنـد برمى چينند [ واقعه "56"، آيه 20. ]
گوشت پرندگان از هر گـونـه كـه بـخـواهـنـد در آن هـسـت و نيز [ واقعه "56"، آيه 21. ]
همسرانى زيبا از حورالعين، كه همچون مـرواريـد در صـدفـند؛ [ واقعه "56"، آيه 22 ـ 23. ] همه آنان دوشيزه اند و كسى به اين زيبارويان دست نزده اسـت. آنـان تـنـهـا به همسرشان عشق مى ورزند و خوش زبان و هم سنّ و سالند. [ واقعه "56"، آيه 36 ـ 37؛ الرحمن "55"، آيه 56. ]
زنـانِ بـهـشـتـىِ از جـنـس اهـل دنـيـا، از حـورالعـيـن زيباترند [ مجمع البيان، ج 9، ص 211. ] و نيكوترين اخلاق و زيـبـاتـريـن رخسار را دارند. [ من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 299، ح 15. ]
خدمتكارانى از پسران زيباروى بهشتى، كه هميشه نـوجـوانـنـد و پـيـوسته به خدمت، گرداگرد آنان مى گردند [ واقعه "56"، آيه 17. ] و هرگاه به آنان بـنـگـرنـد، گـمـان مـى رود مـرواريـد پـراكنده اند. [ انسان "76"، آيه 19. ]
كوزه ها و ظرف هاى شايسته بـلوريـن پـر از غـذا و بـهـترين نوشيدنى ها و جام هاى طلايى و نقره اى از شراب ناب بهشتى [ واقعه "56"، آيه 18؛ انسان "76"، آيه 15؛ زخرف "43"، آيه 71. ] كـه نـه بـهـشـتـيـان از آن سردرد مى گيرند و نه مست مى شوند. [ واقعه "56"، آيه 19. ]
بـهـشـتيان با لباس هاى حرير بهشتى [ انسان "76"، آيه 12. ]
بر فرش هايى با آسترهايى از ديبا و ابـريـشـم بـر تـخـت هـايـى تـكـيـه زده انـد كـه بـا بهترين و زيباترين پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده اند [ الرحمن "55"، آيات 54 و 76. ] و نه آفتاب را در آن جا مى بينند و نه سرما را. [ انسان "76"، آيه 13. ]
خـلاصـه آن كـه بـهـشـت پـر از نـعمت است [ شعرا "26"، آيه 85. ] و نيكوترين جايگاه و استراحتگاه است [ فرقان "25"، آيه 34. ] و هـر چـه دل هـا مـى خـواهـد و چـشـم هـا از آن لذّت مـى بـرد، در بـهـشـت هـسـت [ زخرف "43"، آيه 71. ] و هـر چـه بـخـواهـنـد، آمـاده و فـراهـم اسـت و از هـمـه بـالاتـر، خشنودى و آمرزش پروردگارشان شامل حال آن هاست: [ فصّلت "41"، آيه 31. ]
'وَعـَدَ اللّهُ الْمـُؤْمـِنـيـنَ وَالْمـُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدينَ فيها وَمَساكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ' [ توبه "9"، آيه 72. ] خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغ هايى از بهشت و عده داده كه نهرها از زير آن جارى است؛ جـاودانـه در آن خـواهـنـد مـانـد و مـسـكن هاى پاكيزه اى در بهشت هاى عَدْن |نصيب آنان ساخته|؛ و رضاى خدا |از همه اين ها| برتر است و رستگارى بزرگ همين است.
اين آيه، بخشى از رحمت الهى را كه شامل حـال افـراد بـا ايمان است، بيان كرده و برخى ويژگى هاى آن را برشمرده است: يكى آن كه ايـن نـعمت بزرگ، فناناپذير است و افراد با ايمان، جاودان در آن به سر مى برند، و ديگر آن كـه خـداونـد منزلگاه هاى پرنعمت و پاكيزه در قلب بهشت را در اختيارشان مى گذارد. از همه مهمتر، پاداش معنوى و روحانىِ رضايت و خشنودى خداوند است كه نصيب مؤمنان راستين مى شود و اين نعمت الهى چنان ارجمند است كه هيچ كس نمى تواند آن را وصف نمايد. [ تفسير نمونه، ج 8، ص 37 ـ 39. ]
در تفسير عياشى از امام سجّاد "ع" روايت است كه فرمود:
وقـتـى اهل بهشت وارد بهشت شوند و ولىّ |دوستدار و مطيع| خدا به جنّات وقصرهاى خود درآيد و هر مؤمنى بر تخت خود تكيه زند، خدمتگزارانش به دورش حلقه مى زنند و شاخه هاى پرميوه، خـود را بـه سويش خم مى كنند و در پيرامونش چشمه سارها جوشيدن مى گيرد و از چشم اندازش نهرها به جريان مى افتد و برايش سفره ها گسترده مى گردد و پشتى ها برايش مى گذارند و هـر چـه را بخواهد پيش از آن كه بر زبان آورد، خدمتكارانش حاضر مى سازند و زنان حورالعين از جـنـان بـراى او بـيرون مى آيند. و او آن قدر كه خدا بخواهد در آن جايگاه مى ماند. تا اين كه پـروردگـار جـبـّار بـراى آنـان تـجـلّى كـرده، مـى فـرمـايـد: 'اى اوليـاى مـن و اى اهـل طـاعـت مـن و اى سـاكـنـان بـهـشت، كه در جوار من منزل گرفته ايد! آيا مى خواهيد به شما از كـرامـتـى بـالاتـر از آنـچـه داريـد خبر دهم؟' عرض مى كنند: 'پروردگارا، آن چيست كه از اين بهشت، كه هر چه بخواهيم در آن مى يابيم، بهتر و بالاتر است؟'
بـار ديـگر همان پرسش تكرار مى شود و عرض مى كنند: 'پروردگارا، آن كدام خيرى است كه بهتر از اين بهشت است؟' خداى تعالى مى فرمايد: 'رضايت من از شما و دوستى من به شماست كه از اين لذت ها و نعمت ها بهتر است....' [ تفسير الميزان، ترجمه فارسى، ج 9، ص 468، دفتر انتشارات اسلامى. ]
هـمچنين، در آيات ديگر، خداى متعال، پس از آن كه متذكر مى شود كه در روز قيامت نه از پاداش كـسـى كـاسـتـه مـى شـود و نـه بـه كـيـفـر كـسـى افـزوده مـى گـردد، بـلكـه جـز بـه آنـچـه عمل كرده اند، جزا داده نمى شوند، [ يس "36"، آيه 54. ] مى فرمايد:
'اِنَّ اَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فى شُغُلٍ فاكِهُونََ هُمْ وَ اَزْواجُهُمْ فى ظِلالٍ عَلَى الاَْرائِكِ مُتَّكِئُونََ لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونََ سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ' [ يس "36"، آيات 55 ـ 58. ]
بـهشتيان، امروز به نعمت هاى خدا مشغول و مسرورند. آنان و همسرانشان در سايه ها |ى قصرها و درخـتـان بـهـشتى| بر تخت ها تكيه مى زنند. براى آنان در بهشت |هرگونه| ميوه هست و هر چه بخواهند. از سوى پروردگار مهربان |به آنان| سلام گفته مى شود.
چنان كه ملاحظه مى شود، اين آيات، بهشتيان را غرق در نعمت هاى مادّى و معنوى معرفى مى كند و دسـتـه اى از لذت هاى مادّى و معنوى را برمى شمرد. امّا مهمتر و لذتبخش تر از همه، نعمت معنوى اسـت كـه در آيـه آخـر، بـه آن اشـاره شـده اسـت، و آن، هـمـان سلام و تحيّت خداى رحيم است كه سـرشـار از محبّت است؛ ندايى است كه بهشتيان را غرق در معنويت و سرور مى كند و چه لذّتى بالاتر از آن!
و اينك به بخش ديگرى از لذت هاى معنوى اشاره مى شود:
بهشتيان، با قلبى پاك و دور از هرگونه كدورت زندگى مى كنند. قرآن مى فرمايد:
'وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ' [ اعراف "7"، آيه 43. ]
آنچه در دل ها از كينه و حسد دارند، برمى كَنيم |تا در صفا و صميميّت با هم زندگى كنند|.
داراى نفس مطمئنّه هستند:
'يـا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةَُ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةًَ فَادْخُلى فى عِبادىَ وَادْخُلى جَنَّتى' [ فجر "89"، آيات 27 ـ 30. ]
تو اى روح آرام يافته، به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى وهم او از تو خشنود است. پس داخل شو در بندگانم و در بهشتم وارد شو!
در بـهـشـت سـخـن لغو و گناه آلودى نشنوند. [ واقعه "56"، آيه 25. ] دورى از گناه، بيهودگى، دروغ، تـهـمـت وخـيـانـت بـرتـريـن لذت مـعـنـوى اسـت و هـمـچـنـيـن شـادى، جـزو نـعـمـت هـايـى اسـت كـه اهل بهشت از آن برخوردارند و چنين بدانان خطاب مى شود:
'اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا اَنْتُمْ تَحْزَنُونَ' [ اعراف "7"، آيه 49. ]
داخل بهشت شويد كه نه ترسى داريد و نه غمناك مى شويد.
و آنان خدا را شكر مى كنند و مى گويند:
'اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ' [ فاطر "35"، آيه 34. ]
ستايش خدايى را كه غم را از ما زايل كرد.
امام باقر "ع" درباره درهاى بهشت مى فرمايد:
بهشت را هشت در است. [ كنز العمّال، حسام الدين هندى، ج 14، ص 451. ]
همچنين، امام صادق "ع" مى فرمايد:
بـر بـالاى درهاى بهشت نوشته اند: 'صدقه ده برابر و قرض الحسنه هيجده برابر پاداش دارد.' [ بحارالانوار، ج 8، ص 181. ]
بـسـيـار بـودن درهـاى بـهشت از آن روست كه هر گروهى از درى وارد شوند كه شايسته جايگاه آنان است.
نقل است كه پيامبر خدا "ص" فرمود:
درى اسـت براى بهشت به نام 'باب المجاهدين' كه مجاهدان، از آن در مى آيند و... ملائكه به آنان خوشامد مى گويند. [ بحارالانوار،ج 8، ص 186. ]
در حديثى ديگر آمده است:
نام يكى از درهاى بهشت 'ريّان' است كه تنها روزه داران از آن وارد مى شوند. [ بحارالانوار، ج 8، ص 194. ]
بـاب المـعـروف، بـاب الرّحـمـه، بـاب الصبر، باب الشكر، و باب البلأ نام درهاى ديگر بهشت است. [ بحارالانوار، ج 8، ص 116. ]
سيماى بهشتيان
شادابى چهره ها
'وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌَ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ' [ عبس "80"، آيات 38 ـ 39. ]
آن روز |طايفه اى كه اهل ايمانند| رخسارشان فروزان است، خندان و شادمانند.
'وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌَ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ' [ قيامت "75"، آيه 22. ]
چهره هايى آن روز شاداب است و به سوى پروردگار خويش مى نگرند.
'وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ' [ غاشيه "88"، آيه 8. ]
چهره هايى آن روز از نعمت ها بهره مندند.
منبع: يكصد درس زندگي از امام علي (عليه السلام)
دوزخ "جهنّم" كمينگاه بزرگى است [ نبأ "78"، آيه 21. ] كه عذابش سخت و هميشگى است و بدجايگاه و بـد اقـامـتگاهى است. [ فرقان "25"، آيه 66. ] دوزخيان را بر صورت هايشان مى كشند و در جهنم گرد مى آورنـد. [ فرقان، آيه 34. ] دوزخ، بـا صـدايـى پـرلهـيـب، وحشتناك و خشم آلود [ فرقان، آيه 12. ] و با آتشى شعله ور و سوزان، آماده است، [ فرقان، آيه 11. ] آتشش، زبانه مى كشد [ ليل "92"، آيه 14. ] و هر زمـان فـرو نـشـيـنـد، شـعـله اى تازه بر آن افزوده مى شود؛ [ اسرأ "17"، آيه 97. ] بر تمامى كافران احـاطه دارد [ توبه "9"، آيه 49. ] و آنان با شياطين، در حالى كه به زانو درآمده اند، گرداگرد دوزخ حـاضـرنـد. [ مريم "19"، آيه 68. ] از چـشـمـه اى بـسيار سوزان، به آنان مى نوشانند، [ غاشيه "88"، آيه 5. ] بـسـتـرى از آتش در زير و پوششى از آتش، بر روى ستمكاران است، [ اعراف "7"، آيه 41. ] آتش آن، بر دل ها غلبه دارد [ همزه "104"، آيه 7. ] و دوزخيان در آن جا آه و ناله مى كشند [ هود "11"، آيه 106. ] و هرگاه پـوسـت تـنـشـان بـريـان گـردد، پـوسـت هـايـى ديـگـر بـر جـاى آن مـى نـشـيـنـد تـا عـذاب را بـچـشـنـد. [ نسأ "4"، آيه 56. ] مـردم گـنـهـكـار و سـتـمـگـر، مـشـركـان و مـعبودهاى آنان و سنگ ها، هيزم دوزخـنـد. [ بقره "2"، آيه 24؛ انبيأ "21"، آيه 98؛ جنّ "72"، آيه 15. ] خـوراك دوزخيان، چيزى جز خار خشكِ تلخ و بدبو نيست؛ غذايى كه نه آنـان را فربه مى كند و نه از گرسنگى مى رهاند. [ غاشيه "88"، آيات 6 ـ 7. ] نه چيز خنكى مى چشند و نه نـوشـيـدنى گوارايى، [ نبأ "78"، آيه 24. ] جز آبى سوزان و مايعى از چرك و خون. [ نبأ "78"، آيه 25. ] در مـيـان بـادهـاى كـشنده و آب سوزان جاى دارند و [ واقعه "56"، آيه 42. ] در سايه دودهاى متراكم و آتش زا [ واقعه "56"، آيه 43. ]، كـه نـه خـنـك اسـت و نه آرامبخش [ واقعه "56"، آيه 44. ] زندانى سخت براى كافران اسـت. [ اسرأ "17"، آيه 8. ] دوزخـيـان، بـهـشـتـيان را مى خوانند كه اندكى آب يا از آنچه خدا به شما روزى داده اسـت، بـه ما ببخشيد! آنان مى گويند: 'خداوند اين ها را بر كافران حرام كرده است.' [ اعراف "7"، آيه 50. ] از سـويى ديگر، به نگهبانان دوزخ مى گويند: از پروردگارتان بخواهيد يـك روز عـذاب را از مـا بـردارد. [ مؤمن "40"، آيه 49. ] هـمـچـنين، فرياد مى كشند: 'اى مالك دوزخ، "اى كـاش" پـروردگـارت مـا را بـمـيـرانـد "تـا آسـوده شويم.'" مالك مى گويد: 'شما در اين جا مـانـدنـى هـسـتـيد'. [ زخرف "43"، آيه 77. ] در آن جا نه مى ميرند و نه زندگى مى كنند [ طه "20"، آيه 74. ] و هـرگـز مـرگ آنـان فـرمـان داده نـمـى شـود تـا بـمـيـرنـد، و چـيـزى از عـذابـشـان كـاسته نمى شـود. [ فاطر "35"، آيه 36. ] ايـن هـا هـمـه در حـالى اسـت كـه رانـده شـده درگـاه خـدا و نـكـوهـيـده اند [ اسرأ "17"، آيات 18 و 39. ] و جاودانه در دوزخ خواهند ماند. [ نسأ "4"، آيه 169. ]
دوزخ، چـنـان بـزرگ است كه چون بدان بگويند: 'آيا پر شدى؟' گويد: 'آيا باز هم كسى هست؟!' [ ق "50"، آيه 30. ] در همان حال، دوزخيان در جايى بسيار تنگ و سخت جاى دارند به گونه اى كه بانگ فرياد و شيونشان بلند است. [ فرقان "25"، آيه 13. ] مأموران دوزخ بسيار خشن و سختگير و كاملاً مطيع اوامر الهى اند:
'عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما اَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ' [ تحريم "66"، آيه 6. ]
مأموران بسيار خشن و سختگير بر آن آتش موكّلند، از فرمان خدا سرپيچى نمى كنند وآنچه را بدانان امر شود، انجام مى دهند.
شـخـص دوزخـى از آب بـدبـو و مـتـعـفـّن، جـرعـه جـرعـه سـرمـى كـشـد و حـاضـر نـيـسـت بـه ميل خود بياشامد. عذاب هايى بس ناگوار از هر سو به سراغش مى آيد، ولى از مرگ خبرى نيست. [ ابراهيم "14"، آيه 17. ] در بـخـشـى ديـگر از قرآن، پرده از برخى وقايع ديگر دوزخ برداشته شده است:
'فـَالَّذيـنَ كـَفـَرُوا قـُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمَُ يُضْهَرُبِهِ ما فى بـُطـُونـِهـِمْ وَالْجـُلُودَُ وَ لَهـُمْ مَقامِعُ مِنْ حَديدٍَ كُلَّما اَرادُوا اَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ اُعيدُوا فيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ' [ حج "22"، آيات 19 ـ 22. ]
پس، كسانى كه كافرند، برايشان جامه هايى از آتش بريده شده است و از بالا برسرهايشان آب جـوشـان مى ريزند كه درونشان را با پوست ها مى گدازند و برايشان گرزهاى آهنين است. هـر گـاه بـخـواهـنـد از شدّت محنت بگريزند، بدان بازگردانده شوند |و به آنان مى گويند:| عذاب سوزان را بچشيد!
دوزخـيـان از درمـانـدگـى و نـاچـارى بـه شكل هاى گوناگون به التماس و استمداد مى افتند؛ مانند:
'رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْها فَاِنْ عُدْنا فَاِنّا ظالِمُونَ' [ مؤمنون "23"، آيه 107. ]
پـروردگارا! ما را از اين |دوزخ| بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم، قطعاً ستمگريم |و مستحق عذاب|!
ولى در پاسخ چنين مى شنوند:
گروهى از بندگان من مى گفتند: 'پروردگارا! ما ايمان آورديم پس ما را ببخشاى و بر ما رحم كـن و تـو بـهـتـرين رحم كنندگانى، اما شما كافران، آنان را مسخره مى كرديد، تا اين كه مرا به كلّى فراموش كرده، به آنان مى خنديديد. [ مؤمنون، آيات 109 ـ 110. ]
همچنين، دست به دامان فرشتگان مى شوند و از آنان شفاعت مى طلبند:
'قالَ الَّذينَ فِى النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنّا يَوْماً مِنَ الْعَذابِ' [ غافر "40"، آيه 49. ]
و آنـان كـه در آتشند، به مأموران دوزخ مى گويند: 'از پروردگارتان بخواهيد يك روزعذاب را از ما بردارد.'
امـّا فـرشـتـگـان مـى گـويـنـد كـه چـون در دنـيـا بـه دلايـل روشـن پيامبر توجه نكرديد، اكنون درخواستتان براى شما سودى ندارد. [ غافر "40"، آيه 50. ]
آنان همچنين از مؤمنان يارى مى طلبند كه آن نيز سودى ندارد:
'وَ نـادى اَصـْحـابُ النـّارِ اَصْحابَ الْجَنَّةِ اَنْ اَفيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْمأِ اَوْ مِمّا رَزَقَكُمُاللّهُ قالُوا اِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرينَ' [ اعراف "7"، آيه 50. ]
اهـل دوزخ، اهل بهشت را ندا زنند كه 'از آن آب يا از آن چيزهايى كه خداوند روزى شما كرده ما را بهره مند كنيد.' گويند: 'خدا آن ها را بر كافران حرام كرده است.'
در آغاز ورود هر گروهى به دوزخ، مكالمه اى ميان آنان و نگهبانان صورت مى گيرد. قرآن مى فرمايد:
'كـُلَّمـا أُلْقـَىَ فـِيـهـا فـَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌَ قَالُوا بَلَى قَدْ جأَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللّهُ مِن شَىْءٍ' [ ملك "67"، آيات 8 ـ 9. ]
هـر گـاه دسـتـه اى بـه دوزخ انـداخـتـه شـوند، نگهبانان از آنان مى پرسند: 'آيا بيم دهنده اى بـرايـتـان نـيـامـد؟' آنـان مى گويند: 'آرى، بيم دهنده اى براى ما آمد، ولى ما تكذيب كرديم و گفتيم خداوند چيزى نازل نكرده است.'
مأموران دوزخ فرمان خدا را به درستى درباره دوزخيان اجرا مى كنند. قرآن كريم مى فرمايد:
'عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ' [ تحريم "66"، آيه 6. ]
در دوزخ فرشتگانى درشتخو و سختگير هستند كه از فرمانى كه خدا به آنان مى دهد، سرپيچى نمى كنند و آنچه را مأمور به آنند، انجام مى دهند.
يـكـى از مـأمـوريـت هـاى آنـان ايـن اسـت كـه كـسـانى را كه مى خواهند از عذاب دوزخ بگريزند، بازگردانند:
'وَ أَمَّا الَّذينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْها أُعيدُوا فيها وَ قيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّذى كُنْتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ' [ سجده "32"، آيه 20. ]
امـا آنـان كـه فاسق شدند، جايگاهشان آتش است، هر گاه بخواهند از آتش بيرون آيند، به آتش بـازگـردانـده مـى شـونـد و بـه آنـان گـفته مى شود: 'عذاب آتشى را كه دروغ مى پنداشتيد، بچشيد.'
در دوزخ، مرگ نيست تا عذاب اهل دوزخ پايان يابد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
'لا يُقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا' [ فاطر "35"، آيه 36. ]
هرگز فرمان مرگ بر آنان صادر نمى شود كه بميرند.
'تَلْفَحُ وُجوهَهُمُ النّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ' [ مؤمنون "23"، آيه 104. ]
شـعـله هـاى آتش چون شمشير به صورت هايشان نواخته مى شود و در دوزخ چهره اى درهم كشيده دارند.
'لَهُمْ ثِيَابٌ مِن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمَُ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودَُ وَ لَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ' [ حج "22"، آيات 19 ـ 21. ]
بـراى آنان لباسى از آتش است و مايع سوزان و جوشان بر سرشان فرو مى ريزد؛ چنان كه هم درونشان آب مى شود و هم پوستشان و براى آنان گرزهايى از آهن است.
در كـنـار اين عذاب هاى جسمانى، دردهاى روحى نيز بر دوزخيان فرومى ريزد؛ چه اين كه قرآن مى فرمايد:
'فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ' [ مطففين "83"، آيه 34. ]
پس در آن روز، آنان كه ايمان آورده اند، به كافران مى خندند.
'وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ القِيامَةِ' [ بقره "2"، آيه 174. ]
خداوند با آنان |اهل آتش| در قيامت سخن نمى گويد.
'ذُقْ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَزيزُ الْكَريمُ' [ دخان "44"، آيه 49. ]
بـچـش |مـزه عـذاب را| هـمـانـا تـو عـزيز و كريم بودى |و عمرى را با شخصيت موهومى زندگى كردى و خود را انسانى نمونه پنداشتى|.
منبع: يكصد درس زندگي از امام علي (عليه السلام)