توحيد در بينش قرآني مولفه هايي دارد كه بدون تحقق آن نمي توان سخن از توحيد گفت. به اين معنا كه بايد در همه مراتب توحيد حضور جدي و قوياي داشته باشد و هيچ كس و هيچ چيزي به عنوان شريك تلقي نگردد. حتي اگر اسباب و ابزارهاي عقلي و منطقي و عادي طبيعت دنيا به عنوان عامل و يا علت مستقل و يا در كنار تلقي شود ، توحيد از آن ميدان بيرون ميرود و شرك به جاي آن وارد ميگردد.
تنها ميتوان اين گونه تفسيري را پذيرفت كه در آن اسباب ها و عوامل در طول اراده و قدرت خداوند گرفته و بر پايه مشيت او عمل كرده و تاثير ميگذارند. ( [۱]) بنابراين تنها عامل طولي همراه با احاطه الهي مورد پذيرش و تاييد قرار ميگيرد و هر گونه تفسير ديگري شرك آلود و باطل و نادرست شمرده ميشود.( بقره آيه ۱۰۲ و ۲۵۵ و نساء آيه ۷۸ و نيز انعام آيه ۱۴ تا ۱۷ و ۶۳ و ۷۱ و يونس آيه ۴۹ و انفال ايه ۱۷ و مانند آن )
توحيد به معناي پذيرش ذات يگانه اي در صفات است كه جز او موجودي نام هستي به صورت استقلال نمي برد و همه در سايه هستي او نام و نشان و تحقق و ظهور مييابند. سايه اوست كه درامتداد وجودي به اشكال و اشياي مختلف ظهور و بروز يافته است و جز او همه هستي و وجود ربط محض ميباشند كه اگر نظر از ايشان برگيرد نيست و باطل ميگردند و به تعبير قرآني زوال مييابند.
توحيد در همه مراتب
توحيد قرآني به گونه اي است كه در همه مراتب حضور قوياي دارد، به اين معنا كه اگر پذيرفتيم كه او آفريدگار و پروردگار همه هستي است؛ ناچار ميبايست تنها او را بپرستم و از او ياري و مدد بخواهيم . در مقام فعل نيز بايد بپذيريم كه خداوند است كه توان و قدرت انجام هر فعل و انديشه اي را در ما بر ميانگيزد و اوست كه اين همه هنرنمايي را در دستان ما قرار داده و فعليت را در ما بر ميانگيزد.
توحيد به معناي توحيد در ذات و صفات و فعل است. بنابراين