مناظره امام رضا(ع) با ابو قره مسيحي
شخصي به نام ابوقره خدمت امام رضا ـ عليهالسّلام ـ رسيد و مسائل مختلفي را مورد گفتگو قرار داد، تا اينكه بحث به توحيد منتهي شد و پرسيد: خدا كجاست؟
امام: «كجا» مكان است، و اين نوع سؤال سؤال، حاضر از غائب است، «مانند اينكه وقتي وارد خانه دوست حوز ميشوي و او را در خانه نميبيني، ميگوئي دوست من كجاست؟ ولي خداوند متعال غائب نيست، كسي بر او وارد نميشود، در هر مكاني وجود دارد، مدبر جهان، وسازنده و نگهدارنده آسمانها و زمين است.
ابوقره: آيا او بالاي آسمان نيست؟
امام: او خدا است در آسمانها و در زمين، او كسي است كه در آسمان خدا است و در زمين خدا است، او كسي است كه شما را در رحم مادران، صورت بندي ميكند، او با شما است هر جا باشيد...[1]
ـ اگر خداوند همه جا هست پس چرا شما به هنگام دعا دستها را به طرف آسمان بلند ميكنند؟
ـ امام: خداوند بر اساس حكمت خويش عبادتهاي مختلفي از آفريدههاي خود خواسته است... بعضي از عبادات در رابطه با گفتار بعضي مربوط به كردار و بعضي از عبادات توجه نمودن به نقطه خاصي است مثلاً يكي از عبادات اين است»كه خداوند از مردم خواسته است هنگام نماز به طرف كعبه بايستند و همچنين حج و عمره را دستور داده به آنسو انجام دهند، يكي از انواع عبادات هم دعا است، خداوند از آفريدههاي خود خواسته است كه به هنگام دعا، به عنوان فروتني و نشانه پرستش و اظهار كوچكي در برابر او، دستهاي خود را باز كنند و به سوي آسمان بالا ببرند. ابوقره: آيا فرشتگان به خدا نزديكترند يا اهل زمين؟
امام: اگر مقصود تو از نزديكي، نزديك بودني است كه با وجب و ذرع سنجيده ميشود، اين نوع نزديكي نسبت به خداوند قابل تصور نيست و همه چيز بطور كلي فعل او هستند، و رسيدگي خداوند به تدبير بعضي از چيزها، او را از اداره كردن بعض ديگر مشغول نميكند، خداوند در همان حالي كه بالاترين مخلوقات را اداره ميكند، در همان حال پائينترين آنها را نيز اداره مينمايد، و در همان زماني كه به اولين آفريده رسيدگي مينمايد به آخرين آفريدهها نيز رسيدگي ميكند بدون اينكه در اداره كردن جهان هستي، با اين عظمت، دچار رنج و زحمت گردد، و يا اينكه نياز به خرج و مشورت داشته باشد، و يا احساس خستگي كند. و اگر مقصودت از نزديكي به خدا«نزديكي و قرب معنوي است» هر كس ـ چه انسان و چه فرشته، كه بيشتر قوانين خدا را بكار بندد مقربتر و به خدا نزديكتر است...
ابوقره: اعتراف ميكني كه خدا بر چيزي حمل شده است؟ امام: نه چون هر چيزي كه قابل حمل باشد، نياز به حمل كننده دارد وامكان ندارد كه خداوند نيازمند باشد...
ابوقره: پس شما اين روايت را تكذيب ميكني كه ميگويد: نشانه خشم خدا اين است كه فرشتگاني كه عرش را حمل ميكنند، سنگيني او را بر دوش خود احساس ميكنند، و به سجده ميافتند، و پس از برطرف شدن خشم خدا ، عرش سبك ميشود، و آنها به جايگاه خود باز مي گردند؟
امام: از وقتي كه خداوند شيطان را طرد كرده تا امروز و تا قيامت آيا نسبت به او و دوستانش خشمگين است، يا از آنها راضي است؟ ابوقره: خشمگين است.
امام: پس چه وقتي خشمگين نبوده، تا عرش سبك شود؟ سپس فرمود: واي بر تو، چگونه جرأت ميكني كه خداي خود را دگرگون شونده از حالي به حال ديگر توصيف كني، و خصوصياتي كه مربوط به آفريدهها است بر او منطبق نمائي؟ پاك و منزّه است او، با از بين روندگان از بين نميرود، و با دگرگون شوندگان دگرگون نميگردد. ابوقره كه ديگر نميتوانست چيزي بگويد، برخاست و رفت.[2]
____________
[1] . اين قسمت از سخن امام،قسمتهايي از آيات قرآني است كه به تناسب بحث انتخاب شده.
[2] . اجتماع طبرسي، ج 2، ص 184، بحارالانوار، ج 10، ص 342.
مناظره امام رضا(ع) با منكر خدا
يكي از منكران وجود خدا نزد امام رضا ـ عليه السلام ـ آمد، در حالي كه گروهي در محضر آن حضرت بودند. امام به او فرمود: اگر حق با شما باشد ـ كه نيست ـ و خدايي وجود نداشته باشد، در اين صورت ما و شما برابريم و نماز و روزه و زكات و ايمان ما به ما زيان نخواهد رسانيد ولي اگر حق با ما باشد و خدايي باشد ـ كه هست ـ در اين صورت ما رستگار و شما زيانكار و در هلاكت و خسران خواهيد بود.
منكر خدا: به من بفهمان كه خدا چگونه است و در كجاست؟
امام ـ عليه السلام ـ : واي بر تو، اين راهي كه ميروي غلط است، خدا چگونگي را چگونه كرد، بدون آن كه او به چگونگي، توصيف شود، و او مكان را مكان كرد، بيآنكه خود، داراي مكان باشد، بنابراين ذات پاك خدا با چگونگي و مكان شناخته نميشود و با هيچ يك از نيروهاي حسّي، درك نميشود، و به هيچ چيز تشبيه نميگردد.
منكر خدا: اگر خدا با هيچ يك از نيروهاي حسّي، درك نميشود، بنابراين او چيزي نيست. امام ـ عليه السلام ـ : واي بر تو، اين كه نيروهاي حس تو از درك او عاجز هستند او را انكار كردي؟! ولي ما در عين آن كه نيروهاي حس ما از درك ذات پاك او عاجز است، به او ايمان داريم كه او پروردگار ماست و به چيزي شباهت ندارد.
منكر خدا: به من بگو خدا از چه زماني بوده است؟ امام ـ عليه السلام ـ : به من خبر بده كه خدا از چه زماني نبوده است، تا من به تو خبر دهم كه در چه زماني بوده است.
منكر خدا: دليل بر وجود خدا چيست؟ امام ـ عليه السلام ـ : من وقتي كه به پيكر خودم مينگرد، نميتوانم در طول و عرض آن چيزي بكاهم يا بيفزايم، زيانها و بديهايش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم. از همين موضوع يقين كردم كه اين ساختمان، داراي سازنده است. از اين رو به وجود صانع، اعتراف كردم. به علاوه گردش سيارات، پيدايش ابرها، و ديدن بادها، سير خورشيد و ماه و ستارگان نشانه آن است كه اين گردندهها، گرداننده دارد و اين موجودات داراي سازنده و پردازنده ميباشد.[1]
______________
[1] . اصول كافي، ج 1، ص 78.