پرسش:
قرآن مي گويد: آسمان را سقف محفوظى قرار داديم; ولى آنها از آيات آن روىگردانند. (32)سورة الأنبياء
آسمانها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد. (10)سورة لقمان
آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان را سقفى بالاى سر شما قرار داد. (22) سورة البقرة
و آسمان گشوده مىشود و بصورت درهاى متعددى درمىآيد. (19)سورة النبأ
آن زمان كه آسمان از هم شكافته شود، (1)سورة الإنفطار
آيا واقعا آسمان مانند سقف است كه در داشته باشد و اين سقف شكافته و فروريخته شود ؟ اين آيات به چه معناست و آيا در آن تعارضي مشاهده نمي شود؟
پاسخ:
در جواب به اين پرسش بايد ديد منظور قرآن از «سماء» چيست؟ و قرآن براي آن چه نقشي قائل مي باشد؟
الف : استعمالات سماء در قرآن
كلمه "سماء" در لغت به معناى طرف بالا است، و اين ، مفهوم جامعى است كه مصداقهاى مختلفى دارد، لذا مىبينيم در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:
1- گاهى به "جهت بالا" در قسمت مجاور زمين اطلاق شده، چنان كه مىفرمايد: أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ"[1] آيا نديدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاك را به درخت پاكيزهاى كه ريشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان (چند متر از سطح زمين بالاتر) است".
2- گاه به منطقهاى دورتر از سطح زمين (محل ابرها) اطلاق شده، چنان كه مىخوانيم: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً"[2] ما از آسمان آب پر بركتى نازل كرديم".
3- گاه به "قشر متراكم هواى اطراف زمين" ( جوّ ) گفته شده: وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً"[3] ما آسمان را سقف محكم و محفوظى قرار داديم".
و اينكه خدا فرمود : « ما آسمان ( جو زمين ) را سقف محكمي قرار داديم به اين جهت است كه جو زمين همچون سقفى بر بالاى سر ما قرار دارد، و داراى آن چنان استحكامى است كه كره زمين را در برابر سقوط سنگهاى آسمانى حفظ مىكند، اين سنگها كه شبانه روز، مرتبا در حوزه جاذبه زمين قرار گرفته و به سوى آن جذب مىشوند، اگر اين قشر هواى متراكم نبود ما مرتبا در معرض سقوط اين سنگهاى خطرناك بوديم، اما وجود اين قشر، سبب مىشود كه سنگها پس از برخورد با جو زمين مشتعل و سپس خاكستر شود.
4- و گاهى به معناى" كرات بالا" آمده است ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ"[4] به آسمانها پرداخت در حالى كه دود و بخار بودند" (و از گاز نخستين، كرات را آفريد). »[5]
5- اصطلاحي ديگر در مورد آسمان
در آيات قرآن ذكري از خلقت و وجود « هفت آسمان »[6] به ميان آمده است كه « مقصود از "سماوات سبع" ( هفت آسمان ) همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است ، تكرار اين عبارت در آيات مختلف قرآن، نشان مىدهد كه عدد "سبع" ( هفت ) در اينجا به معنى تكثير[7] نيست، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.
از آيات قرآن چنين استفاده مىشود كه تمام كرات و سياراتى را كه ما مىبينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر وجود دارد كه از دسترس ديد ما و ابزارهاى علمى امروز ما بيرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكيل مىدهند.
چنان كه قرآن مىگويد: وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ"[8] ما آسمان پائين را با چراغهاى ستارگان زينت داديم".
از اين آيات بخوبى استفاده مىشود كه همه آنچه را ما مىبينيم و جهان ستارگان را تشكيل مىدهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن، شش آسمان ديگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقيقى از جزئيات آن نداريم. [9] چنانكه علم نجوم جديد نيز در اين راستا حركت كرده و تاييدي بر اين نظر مي باشد.[10]
نتيجه اينكه: معناي دقيق كلمه « سماء و السّماء » كه در قرآن آمده است ، « آسمان » نمي باشد . بلكه منظور طرف بالا مي باشد . و در معاني « جوّ » ، « كمي بالاتر از سطح زمين » ، « مكان ابرها » و ... به كار رفته است . و در آيات قرآن تنها در برخي موارد در معناي « آسمان » ( جايي كه ستاره ها و ... در آن هستند ) به كار رفته است.
از طرفي قرآن چهارده قرن قبل ( كه علم نجوم فاصله خيلي دوري با علم نجوم فعلي داشت ) ، عظمت جهان هستي و كوچكي اين دنياي محسوس در برابر آنچه به چشم نمي آيد را بيان داشته است . و با اين بيان كه تمام آنچه به چشم مي آيد و تمام كرات آسمان بالا آسمان اوّل است ، عظمت جهان را به روشني تمام تبيين نموده است .
اما بررسي آياتي كه كه در سؤال به آنها اشاره شده بود:
1 – الانبياء، 32 : وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ . و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم، و [لى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن اعراض مىكنند.
بحث از اين آيه و دلالت آن بر اعجاز علمي و عظمت علمي قرآن قبلا گذشت .
2 – لقمان، 10 : خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها . آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد .
اين آيه نيز خبر از عظمت گوينده اش مي كند و اينكه او از علمي بي انتها و نامحدود به زمان و مكان برخوردار است . اين آيه نمي فرمايد كه آسمانها داراي ستون نيستند و بي ستون سرپا ايستاده اند ، بلكه مي گويد آسمانها داراي ستون قابل رؤيت نيستند .[11] و اين همان قانون جاذبه زمين مي باشد[12] كه علم بعد از چهارده قرن تازه به آن رسيده است . و اين مطلب اعجاب آوري است كه قرآن در چهارده قرن قبل كه علم در طفوليت خود به سر مي برد به اين مطلب علمي اشاره نموده است .
3 – بقره، 22 : الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً . همان خدايى كه زمين را براى شما بساطى (گسترده) و آسمان را بنايى (برافراشته) قرار داد .[13] آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان [جو زمين] را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد .[14]
تفسير نمونه بيان لطيف و جالبي در باره اين آيه دارد و مي گويد : « در اين آيه به قسمت ديگرى از نعمتهاى بزرگ خدا كه مىتواند انگيزه شكرگزارى باشد اشاره كرده و مي گويد: "مان خدايى كه زمين را بستر استراحت شما قرار داد" (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً).
يعني اين مركب راهوارى كه شما را بر پشت خود سوار كرده و با سرعت سرسام آورى در اين فضا به حركات مختلف خود ادامه مىدهد، بى آنكه كمترين لرزشى بر وجود شما وارد كند، يكى از نعمتهاى بزرگ او است. نيروى جاذبهاش كه به شما اجازه حركت و استراحت و ساختن خانه و لانه و تهيه باغها و زراعتها و انواع وسائل زندگى مىدهد، نعمت ديگرى است، هيچ فكر كردهايد كه اگر جاذبه زمين نبود در يك چشم بر هم زدن همه ما و همه خانههاى وسائل زندگيمان بر اثر حركت دورانى زمين به فضا پرتاب و در فضا سرگردان مىشد؟! تعبير به" فراش" (بستر استراحت) چه تعبير زيبايى است، فراش، نه تنها مفهوم آرامش و آسودگى خاطر و استراحت را در بر دارد بلكه گرم و نرم بودن و در حد اعتدال قرار داشتن نيز در مفهوم آن افتاده است.
سپس به نعمت آسمان مىپردازد و مىگويد: "آسمان را همچون سقفى بر بالاى سر شما قرار داد" (وَ السَّماءَ بِناءً). كلمه" بناء" با توجه به كلمه" عليكم" بيانگر آنست كه آسمان بر بالاى سر شما بنا شده است، طبعا همچون سقف است، اين معنى به صورت صريحترى در سوره انبياء آيه 32 آمده است كه بيان آن گذشت . كلمه "سماء" كه در اين آيه به آن اشاره شده است همان جو زمين است، كه قبلا نيز توضيحي راجع به اين گذشت . يعنى قشر هواى متراكمى كه دور تا دور كره زمين را پوشانده، و طبق نظريه دانشمندان ضخامت آن، چند صد كيلومتر است.
اگر به نقش اساسى و حياتى، اين قشر ضخيم هوا، كه زمين را از هر سو احاطه كرده است بينديشيم خواهيم دانست كه تا چه حد اين سقف، محكم و براى حفاظت انسانها مؤثر است.
اين قشر مخصوص هوا كه همچون سقفى بلورين، اطراف ما را احاطه كرده در عين اينكه مانع از تابش نور آفتاب- اين اشعه حياتبخش و زندگى آفرين- نيست بقدرى محكم و مقاوم است كه از يك سد پولادين كه چندين متر ضخامت داشته باشد نيز محكمتر است! اگر اين سقف نبود، زمين دائما در معرض رگبار سنگهاى پراكنده آسمانى بود و عملا آرامش از مردم جهان سلب مىشد ولى اين قشر فشرده چند صد كيلومتري تقريبا تمام سنگهاى آسمانى را قبل از سقوط به سطح زمين مىسوزاند و نابود مىكند و تنها تعداد بسيار كمى مىتوانند از آن عبور كرده و به عنوان يك زنگ خطر براى زمينيان به گوشهاى پرتاب شوند، و اين تعداد كم هرگز نتوانسته است آرامش را بر هم زند. »[15]
اما مقصود از آيه 19 سوره نبأ، گشوده شدن آسمان معنوي و اتصال عالم انساني به عالم ملكوت و فرشتگان است . يعني تا آن زمان، عوالم انساني از عالم فرشتگان جدا بود ، اينك اين جدايي به سر رسيده چون عالم مادي برچيده شده و عالمي ديگر به جاي آن برپا مي شود . از اين رو فرشتگان و انسان ها به هم مرتبط مي گردند .[16] چنانكه در تفسير قمي نيز اين آيه به درهاي بهشت تفسير شده است.[17] و اگر چه هم بعضي اين آيه و آيه اول سوره انفطار را به آسمان مادي تفسير كرده اند.[18]
پي نوشت ها:
[1] - ابراهيم، 24.
[2] - ق، 9.
[3] - انبياء، 32.
[4] - فصلت، 11.
[5] - مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه ، 1374 ش ، ج 1 ، ص 164 ، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول.
[6] - بقره ، 29 ؛ فصّلت ، 12 ؛ طلاق ، 12 ؛ ملك ، 3 ؛ نوح ، 15 .
[7] - معناي اين كه عددي براي تكثير باشد اين است كه خود عدد نشان دهنده تعداد واقعي نبوده و تنها رساننده زيادي آن چيز است .
[8] - فصلت، 12.
[9] - تفسير نمونه ، ج 1 ، ص 165 و 167 ؛ طباطبايى ، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 17 ، ص 369 ، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[10] - عظمت دنيا ! رصدخانه "پالومار" عظمت جهان بالا را چنين توصيف مىكند. " ... تا وقتى كه دوربين رصدخانه پالومار را نساخته بودند، وسعت دنيايى كه به نظر ما مىرسد بيش از پانصد سال نورى نبود، ولى، اين دوربين وسعت دنياى ما را به هزار ميليون سال نورى رساند، و در نتيجه ميليونها كهكشان جديد كشف شد كه بعضى از آنها هزار ميليون سال نورى با ما فاصله دارند، ولى، بعد از فاصله هزار ميليون سال نورى فضاى عظيم، مهيب و تاريكى به چشم مىخورد كه هيچ چيز در آن ديده نمىشود، يعنى روشنايى از آنجا عبور نمىكند تا صفحه عكاسى دوربين رصدخانه را متاثر كند. ولى بدون ترديد در آن فضاى مهيب و تاريك صدها ميليون كهكشان وجود دارد كه دنيايى كه در سمت ما است با جاذبه به آن كهكشانها نگهدارى مىشود.
تمام اين دنياى عظيمى كه به نظر مىرسد و داراى صدها هزار ميليون كهكشان است جز ذرهاى كوچك و بى مقدار از يك دنياى عظيم تر نيست و هنوز اطمينان نداريم كه در فراسوى آن دنياى دوم دنياى ديگرى نباشد"، تفسير نمونه ، ج 1 ، 168 و 169 .
[11] - الميزان فى تفسير القرآن ، ج 11 ، ص 287 .
[12] - الميزان فى تفسير القرآن ، ج 11 ، ص 288 .
[13] - مشكينى على، ترجمه قرآن(مشكينى)، الهادى - قم، چاپ دوم، 1381 ش.
[14] ترجمه قرآن(مكارم)، دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى) - قم، چاپ دوم، 1373 ش.
[15] - تفسير نمونه ، ج 1 ، ص 118 الي 121 .
[16] - الميزان فى تفسير القرآن ، ج 20 ، ص 166 .
[17] - الميزان فى تفسير القرآن ، ج 20 ، ص 176 .
[18] تفسير نمونه،ج26،ص33
منبع: islamquest