نشانههاى خدا در قرآن
از نشانههاى قدرت و عظمت خداوند قادر و هستىبخش، پديدههاى آفاقى است كه از جمله آنها مىتوان به چهار پديده مهم در زندگى بشر، بلكه در همه مخلوقات عالم اشاره كرد كه حركتآفرين و نيروبخش و از پرفايدهترين و در عين حال محسوسترين پديدهها هستند و آنها عبارتند از: شب و روز و آفتاب و ماه كه همه افراد بشر آنها را با چشم خود در طول زندگى هم مىبيند و هم حس مىكند ولى با كمتوجّهى يا بىتوجّهى از كنار آن رد مىشود.
همين شب و روز و خورشيد و ماه به ظاهر ساده و عادى (در نظر بشر) كه در پيش چشم ماست، خداوند متعال آنها را از نشانههاى قدرت خود شمرده مىفرمايد:
«وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ والنَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ القَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَهُنَّ....»(1).
«از نشانههاى او شب و روز و خورشيد و ماه است، براى خورشيد و ماه سجده نكنيد براى خدايى سجده كنيد كه آفريننده آنهاست...».
البته قابل ذكر است كه اين آيه يكى از چهار آيهاى است كه براى خواننده و شنونده آنها سجده واجب مىشود ولى از نظر علماى شيعه فقط براى آخرين جمله آن سجده واجب است(2).
ارتباط چهار پديده
اين چهار پديده گرچه در ظاهر مستقل و جداى از هم هستند، و هركدام اسم خاصى دارند، اما چنان ارتباط تنگاتنگى باهم دارند كه اگر از هم جدا شوند، تمام كهكشانها و كرات مختلف دچار اختلال و از هم پاشيدگى مىگردد زيرا قطع نظر از همه ارتباطات، در يك نقطه خيلى مهم و حساس و سرنوشت ساز ارتباط آنها اجتنابناپذير است و آن، نظم بخشيدن به جهان هستى است كه هركدام با عمل كردن به وظيفه خود چرخهاى زندگى را به موقع منظم ساخته و به سير طبيعى خود ادامه مىدهند. چرا كه تمام كارهاى خالق هستى كه اين چهارتا جزئى از مخلوقات اوست، براساس نظم و آمار و ارقام آفريده شدهاند. ما به خاطر اختصار در اين شماره به بخشى از فوايد شب و روز مىپردازيم.
تعريف شب و روز
ما عادتاً کلمه روز را هنگامى به کار مىبریم که آفتاب به آن قسمت از زمین که ما زندگى مىکنیم، تابیده باشد و کلمه شب را وقتى بکار مىبریم که هوا تاریک باشد، یا دور از خورشد باشد. ولى در واقع جزئى از روز است(3).
برخى نیز مىگویند:
کلمه «شب و روز» دو معنى دارد. هنگامى که از شماره روزهاى یک سال سخن مىگوییم، کلمه «روز» را به معنى 24 ساعت به کار مىبریم. ولى هنگامى که در باره شب و روز سخن مىگوییم، مقصود ما از روز زمانى است که میان برآمدن و فرو رفتن خورشید فاصله مىشود، یعنى مدتى که خورشید در بالاى افق دیده مىشود.
چون زمین شکل کروى دارد، در یک زمان خورشید تنها نیمى از آن را روشن مىکند. پیوسته در نیمى از کره زمین روز است و در نیم دیگر شب. چون کره زمین دائماً به دور خود مىگردد، هر نقطه از آن پیاپى از شب به روز و از روز به شب در مىآید.
در خط استوا طول مدت روز و طول مدت شب همیشه با یکدیگر برابر است و هر یک از آنها 12 ساعت طول مىکشد. خورشید در ساعت 6 صبح طلوع مىکند و در ساعت 6 عصر غروب مىکند.
دو روز از سال -روز اول فروردین و روز اول مهر- در سراسر زمین شب و روز با یکدیگر برابر مىشود. اگر محور زمین نسبت به مدارش بر گرد خورشید کج نبود، طول مدت شب و طول مدت روز در همه جاى کره زمین پیوسته با یکدیگر برابر مىشد.
در مدت شش ماه کجى محور زمین چنان است که قطب شمال زمین به طرف خورشید متمایل است. در این شش ماه، ساعات روز در نیمکره شمالى بیش از ساعات روز در نیمکره جنوبى زمین است. روزها در نیمکره شمالى بلندتر از شبها مىشود. در این مدت در جنوب خط استوا شبها درازتر از روزهاست.
در شش ماه دیگر سال، کجى محور چنان است که قطب شمال کره زمین دور از خورشید و قطب جنوب آن متمایل به طرف خورشید قرار مىگیرد. آن وقت مدت روشن ماندن نیمکره جنوبى در روز بیشتر مىشود. در این نیمکره روزها درازتر از شبهاست. در این مدت بالاى خط استوا شبها درازتر از روزهاست. در همهجاى کره زمین در پاییز و زمستان شبها درازتر از روزها و در بهار و تابستان روزها بلندتر از شبهاست.
با آنکه در بهار و تابستان روزها درازتر از شبهاست، همه روزها به یک درازى نیستند. در تهران، مثل همهجاى کره زمین، در اولین روز بهار طول روز 12 ساعت است. روزها تا اول تیر رفته رفته بلندتر مىشود. در اول تیر فاصله میان برآمدن و فرو رفتن خورشید نزدیک 15 ساعت است. از اول تیر به بعد روزها رفته رفته کوتاهتر و شبها بلندتر مىشود.
هرچه به شمال کره زمین نزدیکتر شویم طول بلندترین روز سال بیشتر مىشود. در شمال مدار، در «سرزمین خورشید نیمهشب» روزها یا هفتهها یا ماهها مىگذرد و هرگز آفتاب غروب نمىکند. قطب شمال شش ماه روز پیوسته دارد و......(4).
برخى از دانشمندان آمد و شد شب و روز را به شبهاى سپید و روزهاى تاریک در مناطق مختلف اشاره کردهاند و نسبت به عرض جغرافیایى هر منطقه متفاوت ارزیابى کرده و به پنج منطقه تقسیم مىکنند(5) که آنهم یکى از نشانههاى قدرت خالق حکیم این جهان است که خالق دانا و حکیم مىباشد و نمىتواند از یک تصادف کور به وجود آمده باشد.
فواید شب و روز
براى توجه به اهمیت و فواید شب و روز از نظر قرآن کافى است به آیات مختلف قرآن مجید مراجعه کنیم که 42 بار شب و روز باهم و شش بار با خورشید و ماه (هرچهارتا) تکرار شدهاند و در هر مورد به بخشى از فواید فراوان آن اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند بخش اشاره مىنماییم:
1. ما شب و روز را دو نشانه از نشانههاى خود قرار دادیم. سپس تاریکى شب را محو و روشنى روز را که روشنىبخش است، جایگزین کردیم و از این کار دو هدف داشتیم:
اول اینکه از فضل پروردگارتان بهرهمند شوید(6) و شبها به استراحت بپردازید و روزها به تلاش و کوشش و کار. مىدانیم که انسان در برابر نور و روشنائى تمایل به تلاش و کوشش دارد و تمام سلولهاى بدن آماده فعالیت هستند و به همین دلیل خواب در برابر نور، مفید و آرامبخش نیست چرا که امروز از نظر علمى مسلم است که خواب در محیط تاریک آرامبخشتر و عمیقتر است «..شب را مایه آرامش قرار داد..»(7).
دیگر اینکه عدد سالها و حساب و کتاب کارهاى خود را بدانید(8).
در حدیثى از امام باقرعلیه السلام نقل شده است:
«تزوّج باللّیل فانّه جعل اللیل سکناً».
«مراسم ازدواج را در شب قرار دهید زیرا شب مایه آرامش است(9)(همانطور که ازدواج و آمیزش صحیح جنسى نیز آرامبخش است)(10).
امام زینالعابدینعلیه السلام به خدمتکاران دستور مىداد که هرگز به هنگام شب و قبل از طلوع فجر حیوانات را ذبح نکنید و مىفرمود:
«انّ الله جعل اللیل سکناً لکلّ شىء».
«خداوند شب را براى همه چیز مایه آرامش قرار داده است»(11).
2. مهمتر از همه فواید شب و روز نظم بخشیدن به امور مىباشد که مانند چتر روى تمامى فعالیتها و تلاش و کوششهاى بشرى سایه افکنده است چنانکه خداى بزرگ به این مطلب اشاره مىکند و مىفرماید:
«[خداوند] شب و روز را وسیله شمارش سالها و کارها در زندگى شما قرار داد»(12).
همچنین امیر مؤمنانعلیه السلام پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم ملعون، در وصیّت خود به فرزندان برومندش امام حسن و امام حسینعلیهما السلام مىفرماید:
«...اوصیکما و جمیع ولدى و أهلى و مَن بلغه کتابى بتقوى اللّه و نظم أمرکم...»(13).
«...من وصیت مىکنم شما و همه اولاد و اهل خود و هر کسى که این نامه من به او برسد، به تقواى الهى و نظم امور...».
برهان نظم که یکى از ادله توحید است، پایه آن را سه مطلب تشکیل مىدهد.
1. هر پدیدهاى براى خود علتى دارد و قانون علیت و معلولیت یک قانون عمومى و همگانى است.
2. پدیدهاى که در آن نظم و تدبیر و سنجش و اندازهگیرى به کار برود، نمىتواند اثر یک تصادف کور و کر باشد.
3. در جهان هستى تا آنجا که عقل و دانش بشر از روى آن پرده برداشته است، بجز نظم و دقت چیزى وجود ندارد(14).
با توجه به پدیدههاى مهم مانند شب و روز و پرفایده بودن آنها، آیا تا به حال از آمد و شد شب و روز که دائماً از یکى کاسته و بر دیگرى افزوده مىشود، و همچنین خورشید و ماه سئوال کردهایم؟ آیا در مورد نظم بخصوص آنها اندیشیدهایم که این آمد و شد و حرکت منظم که میلیونها سال است از حرکت حساب شده خود خارج نشده، براى چیست؟ و کیست که اینهم دقّت در حرکت را به آنها بخشیده است؟ شب با آنهمه تاریک و ظلمانى بودنش مایه آرامش و استراحت انسان و روز مایه حرکت و جنب و جوش و تلاش و کوشش و آفتاب و ماه منبع انرژى و نور و... است که اگر حرکت هرکدام از اینها بیش از اندازه معیّن بود، چه هرج و مرجى ایجاد مىشد و زندگى روز مرّه فردى و اجتماعى دچار مشکلات زیادى شده و چرخهاى زندگى از کار مىافتاد. چنانکه در برخى از مناطق جهان مانند مناطق قطبى و سیبرى که شش ماه شب و شش ماه روز است، مشکلات فراوان وجود دارد و یا مانند کره ماه که شبهایش معادل 15 شبانهروز کره زمین و روزهایش به همان اندازه است، به هیچوجه قابل سکونت نیست زیرا اگر شبها طولانى شود همهچیز یخ مىزند و همچنین اگر روزهاى داغ و سوزان ادامه داشته باشد، همهچیز آتش مىگیرد و این چیزى است که نمونه ساده آن را در روزها و شبهاى تابستان و زمستان کره خودمان در مناطق مختلف شاهد هستیم که در اثر طولانى بودن روزهاى تابستان و تابش خورشید، گرما بیشتر از روزهاى زمستان است.
یک بار دیگر یادآورى مىنمائیم که پدیدههاى به این عظمت و سرشار از برکت و نظم که در اختیار بشر گذاشته شده، نمىتواند نشأت یافته از یک تصادف باشد، بلکه از اهمیت اینها در حیرت فرو رفته و به عظمت آفریننده حکیم و دانا و قادر آنها اعتراف مىنمائیم.
پى نوشت :
--------------------------------------------------------------------------------
1) فصّلت: 37.
2) مجمعالبیان، ذیل آیه. البته علماى اهل سنت بعضیها بعد از تمام شدن آیه 37 سوره سوره فصّلت و بعضیها پس از تمام شدن آیه 37 و 38 واجب مىدانند.
3) الموسوعة العربیة العالمیة، حرف «ى»، الیوم.
4) فرهنگنامه، تألیف بَر، موریس پارکر، ترجمه و تنظیم زیر نظر رضا اقصى، ج10، شب و روز.
5) اى. پرلمن، شناخت نجوم، ص 45، تهران 1345، ترجمه مهندس ثروت شرمینى.
6) اسراء 12.
7) و جعل اللیل سَکَناً.(انعام: 96).
8) و لتعلموا عدد السنین و الحساب.(سوره اسراء، آیه 12).
9) تفسیر صافى، ذیل آیه.
10) تفسیر نمونه، ج5، ص 360.
11) تفسیر صافى، ذیل آیه.
12) اسراء: 12.
13) دشتى، محمد، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نامه 47، ص 558.
14) سبحانى(آیتاللّه)، جعفر، راه خداشناسى، ص 99 و 100.
«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِماماً فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ، وَلْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیْرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسانِهِ، وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدَّبُها أَحَقُّ بِالإِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ».
(فیض الإسلام، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، حکمت 70، ص 1117).
«هرکس خود را پیشواى مردم نمود، باید پیش از یاد دادن به دیگرى، نخست به تعلیم نفس خویش بپردازد. (زیرا اثر سخن کسى که گفتار و کردارش یکسان باشد، بیشتر است، و مردم در مُخالفت با او نمىکوشند) و باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگرى به زبان، به روش(در عمل)؛ خود را ادب و آراسته سازد(مثلاً پیش از آنکه به دیگرى بگوید نماز بخوان تا رستگار شوى، باید خود نماز بخواند) و آموزنده و ادب کننده نفس خود از آموزنده و ادب کننده مردم به تعظیم و احترام سزاوارتر است(چون پیرو هوا نیست)».
منبع: maarefquran