كتاب: طرحى نو در تدريس عقايد اسلامى
نويسنده: امامى ـ آشتيانى
اين قاعده و قانون را با بيانات گوناگون مىتوان تبيين نمود ولى راهى را كه ما مىپيماييم بصورت ذيل است:
تمام انسانهاى روى زمين را مىتوان از يك نظر به دو دسته تقسيم نمود:
1ـ خدا پرستان (بصورت اعم).
2ـ ماديها (با انواع متعددشان).
بنابراين تمام انسانهاى روى زمين از اين نظركه معتقد به مخلوقيت عالم هستند، و يا جهان را ازلى مىدانند، به دو بخش مىتوان تقسيم نمود، هر كدام از اين دو گروه منطقى دارند:
ـ ما خداپرستان معتقدیم این جهان و آنچه در آن است را سازندهاى حکیم دانا و توانا ساخته، و انسان مسئول است و مکلف، و از طرف خداوند براى تمام کارهایش حکمى مشخص فرستاده شده، پروندهاى دقیق دارد؛ و تمام کردارش از کوچکترین تا بزرگترین در آن ثبت شده است که پس از مرگ رسیدگى میشود:
فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره:
«هر چه را که انجام داده باشد از خوبى یا بدى همگى، حتى باندازه یک ذره خواهد دید.»
(سوره زلزال آیه 7 و 8)
و سرانجام پس از حساب یا در بهشت قرار میگیرد که:
فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذّ الأعین و انتم فیها خالدون:
«در بهشت آنچه دل مىخواهد و چشم از آن لذت میبرد وجود دارد و شما در آن جاوید هستید» .
(زخرف ـ 71)
و یا در جهنم براى ابد خواهد بود که:
کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب:
«هرگاه پوستهاى تن آنها در آن بریان گردد و بسوزد پوستهاى دیگرى بجاى آن قرار مىدهیم تا کیفر را بچشند.»
(سوره نساء آیه 56)
ـ اما مادیها مىگویند: انسان متولد میشود، زندگى مىکند و میمیرد، یعنى حاصل تمام استدلالات گوناگون و سخنان آنها که کتابها، مجلات و نشریات و روزنامهها را پر کرده و آن همه دستگاههاى تبلیغاتى را به راه انداختهاند، همه به همین سه کلمه بازگشت مىکند، درست همان سخنى که قرآن در آیه 24 «سوره جاثیه» از قول مادیگرایان آن عصر نقل فرموده که مىگفتند:
ما هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا:
«جز همین زندگى دنیا جیز دیگرى نیست، میمیریم و زنده مىشویم (یعنى ما میمیریم و گروهى بعد از ما بدنیا مىآیند) و این روزگار است که ما را هلاک میسازد.»
با توجه به این مقدمه روشن مىشود: اگر ما براى تحقیق درباره ادعاى مادیها قدمى برنداریم ایراد و اشکال مهمى پیش نخواهد آمد. و زیانى متوجه ما نخواهد شد.
آرى مسلما مسئلهاى پیش نخواهد آمد ولى آیا میتوان نسبت به معتقدات خداپرستان بىتفاوت بود؟ مگر نه این است که خطرى عظیم و ابدى (دوزخ) در پیش است و احتمال چنین خطرى ـ هر چند درصد آن کم باشد ـ با توجه به عظمت محتمل، آیا عقل انسان را ملزم به تحقیق و بررسى نمىکند؟ آیا عقل نمیگوید تحقیق کن، ببین آیا این سخن درست است یا خیر؟! مسلما عقل انسانرا به تحقیق ملزم مىسازد این همان قانون دفع ضرر و محتمل است که عقل آنرا صحیح میشمارد .
راستى آیا ما در امور زندگى خود آنجا که احتمال خطر معتنابهى میدهیم بررسى و جستجو نمیکنیم؟ چند مورد احتمال زیان را مىتوان نشان داد که انسان در پىبررسى آن برنیامده باشد؟!
بنابراین در پاسخ سئوالات بالا مىگوئیم: عقل ما را ملزم به تحقیق میسازد تا گرفتار خطر نشویم، بلکه لزوم تحقیق و بررسى در چنین مواردى آن قدر واضح است که بعضى از دانشمندان بحث عقائد فرمودهاند: «فطرت انسان در چنین مواقعى او را ملزم به تحقیق مىکند».
احادیثى که از پیشوایان بزرگ اسلام در این باره رسیده همین مطلب را مىرساند:
خادم امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) نقل مىکند یکى از زندیقان (غیر معتقد بخدا) خدمت آن حضرت رسید، در حالیکه گروهى نزد امام (ع) بودند (زندیقى که سابقه ممتدى داشت و بارها و بارها براى بحث آمده بود و حاضر به پذیرفتن نبود، این بار امام از طریق دیگرى وارد شد و او را با منطق احتمال شکست داد) به او فرمود: «اگر سخن شما درست باشد ـ که نیست ـ آیا سرانجام ما و شما مساوى نخواهیم بود و نه این است که نماز، روزه و زکات و اعتقادات ما به ما زیانى وارد نمیسازد؟ آن شخص ساکت شد، سپس امام(ع) فرمود: اما اگر سخن ما
درست باشد ـ که درست است ـ شما هلاک شدهاید و ما نجات یافتهایم».(1)
نظیر این حدیث از امام صادق(ع) در پاسخ «ابن ابى العوجاء» مادى معروف و دیگر موارد بحثهاى آن حضرت با مادیها آمده است.
بنابراین آنجا که احتمال خطر عظیمى در پیش است، عقل، ما را ملزم به تحقیق میکند. با توجه به این حقیقت است که مىگوئیم ادله خدا پرستان بایستى مورد بررسى و تحقیق قرار گیرد .
.............................................
1. فقال له ابوالحسن(ع): أرأیت ان کان القول قولکم - و لیس هو کما تقولون - ألسنا و ایاکم شرعا سواء، و لا یضرنا ما صلینا و صمنا و زکینا و اقررنا؟ فسکت.
فقال ابوالحسن(ع): ان یکن القول قولنا - و هو کما نقول - ألیستم قد هلکتم و نجونا؟)
(اصول کافی، جلد اول، کتاب توحید، باب اول، حدیث 3).
منبع:
hawzah.net