شرك در قرآن، هم به معناى شريك قرار دادن براى خداوند به كار رفته است و هم به معناى نفى حق تعالى و پذيرفتن موجود ديگرى به عنوان اله. خداى سبحان.
در قرآن، عواملى چون ظن و وهم گرايى، حس گرايى، منفعت طلبى و تقليدگرايى را منشأ گرايش مشركان به شرك معرفى مى كند. به آياتى در اين زمينه توجه مى كنيم:
الف) عامل ظن و وهم گرايى (وَمَن يدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ يفْلِحُ الْكَافِرُونَ);[58] و هر كس معبود ديگرى با خداوند بخواند، هيچ برهانى بر آن ندارد; پس حساب او نزد پروردگارش است; به درستى كه كافران رستگار نمى شوند. (وَيعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ ينَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَيسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمينَ مِن نَّصِير);[59] و آنان چيزهايى غير خداوند را مى پرستند كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده است و آنها نيز علم به آنان ندارند; و براى ظالمان ياورى نيست. (أَلاَ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي السَّماوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَمَا يتَّبِعُ الَّذِينَ يدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِن يتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يخْرُصُونَ);[60] آگاه باشيد كه تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، از آنِ خدا مى باشند و آنها كه غير خدا را همتاى او مى خوانند، فقط از گمان و پندار پيروى مى كنند و آنها فقط دروغ ميگويند.
كتاب: طرحى نو در تدريس عقايد اسلامى
نويسنده: امامى ـ آشتيانى
اين قاعده و قانون را با بيانات گوناگون مىتوان تبيين نمود ولى راهى را كه ما مىپيماييم بصورت ذيل است:
تمام انسانهاى روى زمين را مىتوان از يك نظر به دو دسته تقسيم نمود:
1ـ خدا پرستان (بصورت اعم).
2ـ ماديها (با انواع متعددشان).
بنابراين تمام انسانهاى روى زمين از اين نظركه معتقد به مخلوقيت عالم هستند، و يا جهان را ازلى مىدانند، به دو بخش مىتوان تقسيم نمود، هر كدام از اين دو گروه منطقى دارند: